سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و جابر پسر عبد اللّه انصارى را فرمود : ] جابر دنیا به چهار چیز برپاست : دانایى که دانش خود را به کار برد ، و نادانى که از آموختن سرباز نزند و بخشنده‏اى که در بخشش خود بخل نکند ، و درویشى که آخرت خویش را به دنیاى خود نفروشد . پس اگر دانشمند دانش خود را تباه سازد نادان به آموختن نپردازد ، و اگر توانگر در بخشش خویش بخل ورزد درویش آخرتش را به دنیا در بازد . جابر آن که نعمت خدا بر او بسیار بود نیاز مردمان بدو بسیار بود . پس هر که در آن نعمتها براى خدا کار کند خدا نعمتها را براى وى پایدار کند . و آن که آن را چنانکه واجب است به مصرف نرساند ، نعمت او را ببرد و نیست گرداند . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 92 مهر 7 , ساعت 2:10 عصر

قدیمها  مار پله بازی می کردیم.عاشق این بودم که از دم مارها سر بخورم پایین و دوباره تاس بیندازم و خانه ها را بروم بالا، بعد جایی نیش می خوردم و دوباره میسریدم پایین.عین این روزها هر روز تاس می اندازم شانسم بزند شش بیاید می روم بالا نیش می خورم و سقوط ازاد دوباره راه را باید از اول بروم.نمی دانم چطور قسمت های خودم را از زیر اوار بکشم این روزها بیرون.علی می گوید همش نزدن گندش در می اید بهش می گویم نمی دانم دلم را بکشم بیرون.ابرویم را.ساعتهای از دست رفته را..تو هم رفتنت شده نیش مار چهل روز باید منتظر باشم ؟؟؟؟حالم بهم می خورد می گویی یک روز به این روزها می خندی تا این ساعتها بگذرد می گویی صبح زدیک است دختر جان پیشانی ات را می اوری جلو می چسبانی به پیشانی ام می گویم جای حسرت دیگر ندارم....تو بمان تمام دارایی ام...





لیست کل یادداشت های این وبلاگ